Mosafere Khoda : God's passenger

جوانی بنام بهشاد در یک حمله تروریستی زخمی میشود Ùˆ چشمانش را از دست میدهد ØŒ در بیمارستان چشمان مرد تروریستی را به او پیوند میزند Ùˆ بدین گونه خاطرات ان مرد داعشی به او منتقل میشود ØŒ زمانیکه در کما میباشد همه گذشته او را Ù…ÛŒ بیند Ùˆ فکر میکند Ú©Ù‡ دیوانه شده Ùˆ بالاخره Ù…ÛŒ فهمد Ú©Ù‡ این خاطرات مربوط به صاحب اصلی چشمها میباشد Ùˆ این چشم ها او را به دنیای داعش میبرد Ùˆ زندگی جونیر را مرور میکند  Ùˆ عاشق دختری میشود Ú©Ù‡ جونیر در روزهای اخر عمرش عاشق او بود Ùˆ این عشق Ùˆ خاطرات جونیر او را به سر زمین داعش Ù…ÛŒ برد تا مادر Ùˆ خواهر او را از زیر ستم داعش نجات دهد ØŒ داستان حقایقی را در مورد گمراه کردن جوانان بی گناه بوسیله داعش بیان Ù…ÛŒ کند Ùˆ خواننده را به داخل داعش برده Ùˆ حقایقی را بر ملا میسازد Ú©Ù‡ دنیا از ان بیخبر است . مسافر خدا زندگی جوانان بخت برگشته Ùˆ سرگردانی است Ú©Ù‡ طعمه دست عده ای سود جو Ùˆ جاه طلب قرار میگیرند Ùˆ باعث این همه انفجار ها در جهان میگردند انها را با وعده بهشت به این کار ها وا میدارند Ùˆ این داستان ØŒ قصه پشیمانی یکی از ان جوان هاست Ú©Ù‡ در اخرین لحضات عمرش از راه رفته پشیمان میشود اما جاره ای دیگر ندارد Ùˆ باید تسلیم سرنوشت شود . مسافر خدا را بخوانید